کد مطلب:234289 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244
حالت 01
الحالة الاولی الخمس عشر سنة الی خمسة و عشرین سنة و فیها شبابه و حسنه و بهائه و سلطان الدم فی جسمه.
اول پانزده سالگی كه جوانی و خوبی و طراوت و بهجت او در این دوره از عمر است در این مدت خون در مزاج او بر سایر اخلاط غالب است.
اعتدال واقعی و حقیقی در هیچ امری وقوع پیدا نمی كند زیرا اعتدال واقعی با سكون برابر است، معتدل حقیقی آنست كه بهیچ جهتی از جهات متمایل نباشد و در این صورت هیچ حركتی نخواهد داشت و این معنی با مفهوم مرگ مساوی است.
مزاج آدمیزاد نیز پیوسته دست خوش افراط و تفریط است چیزی كه هست گاهی این افراط و تفریط زیادتر از حد لزوم می شود در این صورت بدن دچار اختلالاتی شده و بیماری پدید می آید و گاهی به مقدار كافی و لازمست و این شرط سلامتی و رشد و معنای حركت و زندگی است.
[ صفحه 208]
مراحل محسوسی كه در گذران عمر بر اثر افراط و تفریط اخلاط پدید می آید بموافقت عدد اخلاط اربعه به چهار بخش تقسیم شده است.
از هنگام تولد تا آخرین لحظه ی بلوغ و رشد طبیعی خون دائما رو به ازدیاد و عروق در توسع است و بهمین جهت بدن با سرعت بزرگ می شود و تحلیل بدن نسبت به تبدیل آن خیلی كمتر است.
تبدیل بدن از نظر علم قدیم بعهده ی خون و بلغم است و تحلیل آن وظیفه ی صفرا و سوداء است.
[ صفحه 209]
اول پانزده سالگی كه جوانی و خوبی و طراوت و بهجت او در این دوره از عمر است در این مدت خون در مزاج او بر سایر اخلاط غالب است.
اعتدال واقعی و حقیقی در هیچ امری وقوع پیدا نمی كند زیرا اعتدال واقعی با سكون برابر است، معتدل حقیقی آنست كه بهیچ جهتی از جهات متمایل نباشد و در این صورت هیچ حركتی نخواهد داشت و این معنی با مفهوم مرگ مساوی است.
مزاج آدمیزاد نیز پیوسته دست خوش افراط و تفریط است چیزی كه هست گاهی این افراط و تفریط زیادتر از حد لزوم می شود در این صورت بدن دچار اختلالاتی شده و بیماری پدید می آید و گاهی به مقدار كافی و لازمست و این شرط سلامتی و رشد و معنای حركت و زندگی است.
[ صفحه 208]
مراحل محسوسی كه در گذران عمر بر اثر افراط و تفریط اخلاط پدید می آید بموافقت عدد اخلاط اربعه به چهار بخش تقسیم شده است.
از هنگام تولد تا آخرین لحظه ی بلوغ و رشد طبیعی خون دائما رو به ازدیاد و عروق در توسع است و بهمین جهت بدن با سرعت بزرگ می شود و تحلیل بدن نسبت به تبدیل آن خیلی كمتر است.
تبدیل بدن از نظر علم قدیم بعهده ی خون و بلغم است و تحلیل آن وظیفه ی صفرا و سوداء است.
[ صفحه 209]